غزل بازگشت - اسدصفائی

 

از زبانم جمله ای بی دین و مرتد ریخته

واژه هایی از دلم بر خاک معبد ریخته

 

فتنه ها در سینه ی من بود و عمری ناروا

بر سرم آوارِ پوچی های بی حد ریخته

 

پیش از اینها کفر میگفتم نمی بینی مرا

تازگیها از تو در من شوقِ ممتد ریخته

 

شرمسارم لب نمی جنبد بگویم کیستی

آنقَدَر لطف از تو بر مردِ مقید ریخته

 

هر سحر تا می گشایی چشم باور میکنم

زندگی طرحِ جدیدی را مجدد ریخته

 

(صفا) الهام گرفته از غزل حسین رخ



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: |تازگیها از تو در من شوقِ ممتد ریخته|از زبانم جمله ای بی دین و مرتد ریخته|غزل معاصر| ,

تاريخ : دو شنبه 4 فروردين 1393 | 19:53 | نویسنده : اسدصفائی ) |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.